دکه آکو

سیمرغ کوه قاف رسیدن گرفت باز/مرغ دلم ز سینه پریدن گرفت باز (مولانا)

دکه آکو

سیمرغ کوه قاف رسیدن گرفت باز/مرغ دلم ز سینه پریدن گرفت باز (مولانا)

دکه آکو

دکه ای بالای کوه پشت افق
دکه ای چوبین ،سیمرغ دکه چی
اندکی باران, سروی سبز,گلی اهلی در همسایگی
هور بانو در حال طلوع
همه حاظر همه ناظر ,دوستی دست شماست

*سیمرغ یکی از معانی اسم ساینا است
*آکو به معنای قله کوه است

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

باغ وحشِ خیال

يكشنبه, ۷ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۴۹ ب.ظ

              

از وقتی که قرار نیست دستم دور شکم

هیچ پاندای بامزه ای گرد شه

دستم و خالی از کادو های بامبویی 

کوالا میبینم

خستگیم و بدون تنبل در میکنم

و روز برفیم بدون شیطنت قطبی سَر 

میکنم

میشینم و به تو فکر میکنم پِنی 

که دستت و دراز کردی سمتم تا با هم 

بریم

انقدر بریم 

انقدر بریم ...
 
۲۰ نظر ۰۷ شهریور ۹۵ ، ۱۳:۴۹
ساینا

مکالمه

جمعه, ۵ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۱۷ ب.ظ

_بیا بریم بابا نمی ارزه

+چی نمی ارزه ؟

_ لباساش دیگه الکی گرونه

+ما که هنوز نرفتیم تو

_معلومه خب 

+ از کجا 

_از اهنگی که گذاشته

پ ن :من و دختر دایی در بدو ورود به مغازه

 و باید بگم عجیب درست میگفت !!!

۲۱ نظر ۰۵ شهریور ۹۵ ، ۱۴:۱۷
ساینا

معاوضه ی شب و خیال !

چهارشنبه, ۲۷ مرداد ۱۳۹۵، ۰۳:۳۶ ب.ظ

                

انگار یکی پشت یقه ام و گرفته و پرتم کرده وسط خیال های ادیسون

هولم داده میون گرگ و میش های فکریش

پاتم لغزیده و خوردم به نامیدی های شکستش 

و با صورت رفتم وسط امید های موفقیتش 

انگار یکی من و پرت کرده وسط خیال های ادیسون !


پ ن :photo & edit by me

۱۹ نظر ۲۷ مرداد ۹۵ ، ۱۵:۳۶
ساینا

حیف

چهارشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۵، ۱۲:۴۶ ق.ظ

                    

۱۷ نظر ۰۶ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۴۶
ساینا

اتشش بس است

دوشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۱:۲۳ ق.ظ

من و گذشته نمک سودم 

حالِ لم داده ام و 

اینده نامعلولمم

فعلا

در صلحیم … !

۴ نظر ۲۸ تیر ۹۵ ، ۰۱:۲۳
ساینا

اینده نگری

جمعه, ۱۸ تیر ۱۳۹۵، ۰۳:۵۳ ب.ظ

میگفت نمیخوام بگم ادم آینده نگری ام

ولی  تو مو میبینی و من ریزش مو 


۱۸ نظر ۱۸ تیر ۹۵ ، ۱۵:۵۳
ساینا

جهان

يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۱۰ ق.ظ

چشمت که ببندی 

جهان تیره و تار است

وقتی که گشایی

جهان ،تیره و واضِح

۱۸ نظر ۱۳ تیر ۹۵ ، ۰۲:۱۰
ساینا

قرار بود ...

چهارشنبه, ۹ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۲۶ ق.ظ

_ ارزشش و داشت ؟

+ چی ؟!

_ هدفت و میگم ارزش این همه سختی و داشت ؟

+ قرار بود داشته باشه .. !

۲۱ نظر ۰۹ تیر ۹۵ ، ۰۲:۲۶
ساینا

باز میخندیدی

جمعه, ۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۵۸ ب.ظ

کاش شعر تازه ای در راه بود 

دلِ من با آن نگاهت رام بود 

لبِ من شعر میخواند

چشم تو میخندید

سخنم رَم میکرد 

زلف تو شَر میشد 

شعر ها شِر میشد

لب تو میخندید 

حرف ها گم میشد 

این خیالم با او !

باااز تو می ماندی و من

نظرت ؟ نذر کردم

خرمن زلف تو را تَش بزنم که دگر شَر نشود شعر مرا شِر بکند

کاه دلم کُه بکند

باز میخندیدی ...

شعر هم فایده نداشت دلِ من رام نبود

۱۵ نظر ۰۴ تیر ۹۵ ، ۲۱:۵۸
ساینا

خام خیالاتم شدم

پنجشنبه, ۱۳ خرداد ۱۳۹۵، ۱۱:۳۸ ب.ظ

فکر ! دلم نمیخواد ولی خب نمیشه ...

سعی میکنم خیلی , بازم نمیشه

همه راه ها رو امتحان کردم ولی لعنتی دست من نیست

عین بچه های تخس دو ساله سریع می دوه میره

به همه جا سر میزنه , یه جا نمی ایسته

هر چقدر هم سرش و گرم میکنم بازم فایده نداره سریع حوصلش سَر میره تا روم و برمیگردونم میبینم نیست

وای دوباره رفت ...!

این بار دیگه کجا رفت ؟ تورو خدا نرو ! اَه وایسا ۱ دقیقه ! کارت دارم خب ...

تند تند داره میره بعد از کلی التماس می ایسته  روش و برمیگردونه   یه لبخند شیطون رو لبشه ولی نگرانی و کنجکاوی و میتونم تو صورتش ببینم 

میگه میام , زود میام و میدوه میره ولی میدونم به این زودیا برنمیگرده  دست بر دار نیست

ولی خب چه کارش کنم ؟ کاری ازم بر نمیاد

۱۶ نظر ۱۳ خرداد ۹۵ ، ۲۳:۳۸
ساینا