_بیا بریم بابا نمی ارزه
+چی نمی ارزه ؟
_ لباساش دیگه الکی گرونه
+ما که هنوز نرفتیم تو
_معلومه خب
+ از کجا
_از اهنگی که گذاشته
پ ن :من و دختر دایی در بدو ورود به مغازه
و باید بگم عجیب درست میگفت !!!
میگفت نمیخوام بگم ادم آینده نگری ام
ولی تو مو میبینی و من ریزش مو
چشمت که ببندی
جهان تیره و تار است
وقتی که گشایی
جهان ،تیره و واضِح
_ ارزشش و داشت ؟
+ چی ؟!
_ هدفت و میگم ارزش این همه سختی و داشت ؟
+ قرار بود داشته باشه .. !
کاش شعر تازه ای در راه بود
دلِ من با آن نگاهت رام بود
لبِ من شعر میخواند
چشم تو میخندید
سخنم رَم میکرد
زلف تو شَر میشد
شعر ها شِر میشد
لب تو میخندید
حرف ها گم میشد
این خیالم با او !
باااز تو می ماندی و من
نظرت ؟ نذر کردم
خرمن زلف تو را تَش بزنم که دگر شَر نشود شعر مرا شِر بکند
کاه دلم کُه بکند
باز میخندیدی ...
شعر هم فایده نداشت دلِ من رام نبود
فکر ! دلم نمیخواد ولی خب نمیشه ...
سعی میکنم خیلی , بازم نمیشه
همه راه ها رو امتحان کردم ولی لعنتی دست من نیست
عین بچه های تخس دو ساله سریع می دوه میره
به همه جا سر میزنه , یه جا نمی ایسته
هر چقدر هم سرش و گرم میکنم بازم فایده نداره سریع حوصلش سَر میره تا روم و برمیگردونم میبینم نیست
وای دوباره رفت ...!
این بار دیگه کجا رفت ؟ تورو خدا نرو ! اَه وایسا ۱ دقیقه ! کارت دارم خب ...
تند تند داره میره بعد از کلی التماس می ایسته روش و برمیگردونه یه لبخند شیطون رو لبشه ولی نگرانی و کنجکاوی و میتونم تو صورتش ببینم
میگه میام , زود میام و میدوه میره ولی میدونم به این زودیا برنمیگرده دست بر دار نیست
ولی خب چه کارش کنم ؟ کاری ازم بر نمیاد