باز میخندیدی
جمعه, ۴ تیر ۱۳۹۵، ۰۹:۵۸ ب.ظ
کاش شعر تازه ای در راه بود
دلِ من با آن نگاهت رام بود
لبِ من شعر میخواند
چشم تو میخندید
سخنم رَم میکرد
زلف تو شَر میشد
شعر ها شِر میشد
لب تو میخندید
حرف ها گم میشد
این خیالم با او !
باااز تو می ماندی و من
نظرت ؟ نذر کردم
خرمن زلف تو را تَش بزنم که دگر شَر نشود شعر مرا شِر بکند
کاه دلم کُه بکند
باز میخندیدی ...
شعر هم فایده نداشت دلِ من رام نبود
۹۵/۰۴/۰۴