درگیر خودم
دوشنبه, ۵ مهر ۱۳۹۵، ۰۱:۴۲ ق.ظ
_ چایی میخوری ؟
+ مشکل تو با رفتن چیه ؟
_ مشکلی ندارم , بریزم برات ؟
+ مشکلی نداری که وقتی حرف از رفتن میشه ابروهات
گره میخوره , این تشویش ها از نداشتن مشکل
_ میدونی رفتن خوبه , خیلی خوبه بری و بری حتی بی هدف حتی بی مقصد حداقل اش این که یه تجربه داری یه تجربه جدید
+ خب ...
_ من ادم رفتن نیستم , من ادم موندنم موندن و موندن
من یه لعنتی صبورم خیلی صبور
+ مگه نمیگی عاشق رفتنی , تجربه جدید نمیخوای ؟
_چرا ولی , نمیدونم واقعا نمیدونم
گیر افتادم بین خودم و خودم ...!
پ ن :از سری نوشته های قدیمی
۹۵/۰۷/۰۵