خام خیالاتم شدم
فکر ! دلم نمیخواد ولی خب نمیشه ...
سعی میکنم خیلی , بازم نمیشه
همه راه ها رو امتحان کردم ولی لعنتی دست من نیست
عین بچه های تخس دو ساله سریع می دوه میره
به همه جا سر میزنه , یه جا نمی ایسته
هر چقدر هم سرش و گرم میکنم بازم فایده نداره سریع حوصلش سَر میره تا روم و برمیگردونم میبینم نیست
وای دوباره رفت ...!
این بار دیگه کجا رفت ؟ تورو خدا نرو ! اَه وایسا ۱ دقیقه ! کارت دارم خب ...
تند تند داره میره بعد از کلی التماس می ایسته روش و برمیگردونه یه لبخند شیطون رو لبشه ولی نگرانی و کنجکاوی و میتونم تو صورتش ببینم
میگه میام , زود میام و میدوه میره ولی میدونم به این زودیا برنمیگرده دست بر دار نیست
ولی خب چه کارش کنم ؟ کاری ازم بر نمیاد