ساعت
جمعه, ۲۵ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۳۰ ب.ظ
عمری است با این ساعت های منفعت طلب کنار نیامدم
اصلاً میدانی آبم با عقربه هایشان توی یک جوی نمیرود!
امان از روزی که بفهمند در انتظار یک پوست تخمه ای همچین , خرامان خرامان به دیدار ثانیه ها میروند که انگار در خیابان شانزلیزه کوکشان کردی...
یا که بو ببرند محتاج همین دو گرم عقربه ای ,
مثل کِش تنبان در میروند , انقدر یک دفعه ای که اگر حواست را ندهی پِیِشان تمام آبرو حیثیتت را به زمان میدهند !
این روز ها بدجوری از دستِ قلبِ اتاقم شکارم , انقدر پتانسیل عصبانیت را دارم که با یک عقربه قرمز و یک تکان خفیفِ بیجا چرخ دنده هایش را بر سَرِ اعدادش خورد کنم
امیدوارم عمقِ فاجعه را بفهمد...
۹۴/۱۰/۲۵