فقط قصاص
دور همیامون پُر بود از حرف های چرت و بی سَر و ته
اون روز هم استثنا نبود , یادم نمیاد حرفمون از کجا شروع شد که با سوال غزل ادامه پیدا کرد
بچه ها اگه یکی از عزیزانتون مثلا باباتون و بکشن چه کار میکنید ؟ عفو یا قصاص ؟
بعضی ها حکم به عفو میدادن و بخشنده بودنشون و به رُخ میکشیدن , بعضی ها هم فحش میکشیدن رفته و مونده غزلُ با طرح این سوالش...
این وسط فقط شقایق بود که حکم قطعی قصاصُ صادر کرد ، بی برو برگرد هم حرفش سَرِ قصاص بود !
و حیف که دنیا بد جور کمر همتُ برای اثبات راستگو بودن شقایق بست...
یکسال هم از تنفس دادگاهمون نگذشته بود که خبر رسید پدر شقایق فوت کرده , اون هم نه یه مرگ معمولی , مرگی از نوع قتل و مفقود شدن ماشین!!!
قاتل پیدا شد ...
یک مردِ ... ، روانی که نمیتونم بگم , تمام آزمایش ها سلامتِ روانیش و تایید کردن !
بی وجدانی که به دو پسر بچه تجاوز کرد ,جوونیُ با چاقو کشت , یه گلوله هم شد سهم بابای شقایق
بگم هدف , انگیزه یا که نظر ؟!
خلاصی آدم ها از زندگی بود...
درخواست عفو کرد در حالی که از کارش پشیمون نبود
در خواست عفو کرد و اعدام شد!
شقایق :فقط قصاص
توی اون دورهمیا حرفای خوب هم زیاد زدیم ,از موفقیت و پیشرفت هم زیاد گفتیم ولی حیف که اثبات این حرف در اولویت قرار گرفت
حیف و صد حیف ....